پرسش و پاسخ
نام : سحر
جنسیت: زن
وضعیت تاهل: مجرد
سال تولد: ۱۳۷۱
موضوع: روانشناسی
متن سوال : با سلام،من دانشجوی پزشکی هستم،سه سال پیش با پسری دوست شدم که همکلاسیمه،یه پسر نجیب و سنگین رنگین و البته جزوه شاگرداولای کلاس،اوایل خیلی بهم علاقه نشون میداد،هر روز باهام کلی حرف میزد و خلاصه خیلی خوب بود،من همون اوایل یه اشتباه بزرگ کردم و از بس دوسش داشتم گفتم نگاه من به این رابطه ،نگاه ازدواجه..اولش گارد گرفت که من شرایطشو ندارم و اینا.ولیی فرداش دوباره خوب شد حتی بهتر از قبل.خلاصه بعدا ازم خواست باهم بیرون بریم که من قبول نکردم به خاطر اینکه توی یه شهر سنتی و کوچیک بودیم.اونم قبول کرد.همدیگه رو خیلی دوست داشتیم تا اینکه به مرور ازم دور شد.بی توجه شد.که با اصرار زیاد من که چرا مثه سابق نیس؟چرا میگه دوست معمولی باشیم؟چرا دیگه یه عزیزم بهم نمیگه؟بالاخره گف،نمیتونه،چون افسردگی داره و چند ساله ذاره دارو مصرف میکنه…بعد این قضیه خونوادم ازم خواستن تمومش کنن،همه از بدیای زندگی با این جور آدما گفتن،خودمم از نظر پزشکی میدونم،ولی موضوع سر این بود که من با وجود همه بی توجهیاش،واقعا دوسش دارم،نمیتونم ولش کنم.نه جو گیر شدم ،نه دروغ میگم،سه سال گذشته و فقط اوایل رابطه گرمی داشتیم،بقیش معمولی بود،اما بازم مثه روز اول دوسش دارم.شاید باورتون نشه،ولی من به هرراهی متوسل شدم،مثلا رفتم پیش دعاخون برام سرکتاب باز کرد،گفت ازدواجتون ممکنه،ولی علاقه کمه و همش دعوا.ولی بازم قانع نشدم..میخوام کمکش کنم،میشه یه زندگی نرمالو خوب داشت با اینجور بیماری؟چیکار کنم؟تمرکزم روی زندگیم نیس،فعلا در حد یه تماس تلفنی و دوتا دوست معمولی…راهنماییم کنین چیکار باید بکنم،ببخشید طولانی شد
پاسخ
سلام
متاسفانه در موقعیت هایی که یکی از طرفین ، شرایط ازدواج رو مناسب نمیبیه یا شرایط کافی رو نداره از طریق فرافکنی و بهانه های مختلف روابط رو دچار حاشیه می کنه.
تلاش شما متاسفانه به دلیل اینکه ایشون قصد ازدواج یا رابطه جدی ندارند به نتیجه نخواهد رسید.
پیشنهاد می کنم در صورت تمایل ایشون را برای بررسی بالینی معرفی کنید
که ارامش بهتون بر گرده
ولی در زمینه ازدواج
شرط این است که دو نَفَر تمایل داشته باشند تا شرایط بررسی بشه
دکتر جلال مرادی
https://telegram.me/razmosaver
نوشته شده در گروه: پرسش و پاسخ
ارسال دیدگاه (۰) ↓