هيجانهاي دنياي نوجواني را مديريت كنيد
مهارتهاي شناخت فضاي ذهني نوجوانان در گفتوگو با جلال مرادي، روانشناس باليني
هيجانهاي دنياي نوجواني را مديريت كنيد.
شكوفه شيباني / خبر نگار روزنامه جوان
هيجانها يكي از ارزشمندترين نعمتهاي خداوند محسوب ميشود كه به زندگي آدمي معنا و رنگ ميدهد. كسي كه رشد و تكامل عاطفي او در دوران كودكي به صورتي مطلوب است ميتوان انتظار داشت كه در مراحل بعدي رشد خود يعني در دوران بزرگسالي هم از نظر عاطفي فردي بهنجار باشد. كسي كه مدام عصباني ميشود، كسي كه دروغ ميگويد، سوگند ميخورد، حسود است، پرخاشگر است، دلسوز است، صبور و بردبار است، به نوعي از چگونگي رشد عواطف و هيجانهاي خود پيروي ميكند. نوجواني سن پرتلاطمي است، مرحلهاي كه فرد نه بزرگسال و نه يك كودك به شمار ميآيد. عملكرد يك نوجوان تا حدودي از هيجانهاي او ناشي ميشود. وقتي احساس خشم را تجربه ميكند امكان حمله و آسيب را بايد در نظر گرفت. ترس، محبت، غم، نگراني، شادي و ديگر هيجانها همگي ميتوانند رفتار و پيامد خاص خود را به دنبال داشته باشند. به طور مثال ترس و نگراني در حد اعتدال باعث ميشود كه نوجوان به امور و تكاليف مدرسهاش توجه نشان دهد اما اگر اين ترس و نگراني بيش از حد باشد يا پايينتر از حد طبيعي، مانعي براي عملكرد مناسب نوجوان ميشود. از اين رو آگاهي از هيجانهاي مختلف در نوجوان و مخصوصاً هيجان خشم كه ميتواند حتي رفتارهاي ضداجتماعي و نابهنجار و بزهكارانه را به دنبال داشته باشد لازم به شمار ميآيد.
محركهاي به وجودآورنده خشم در نوجوان را بشناسيد
خشم يكي از هيجانهايي است كه در دوران نوجواني زياد ميتوان مشاهدهاش كرد. زد و خورد، جر و بحث، فحاشي كردن، شكستن وسايل و اسباب خانه، كژخلقي همگي نشانههايي از حالات خصمانه در نوجوان محسوب ميشود. زماني كه خشم از طريق روشهاي اصولي نتواند خود را نشان دهد به شكل غيرمنطقي و تخريبگرايانه بروز پيدا ميكند.
جلال مرادي، روانشناس باليني در گفتوگو با «جوان» ميگويد هيجانها و عواطف همراه با هويت جنسي و جسمي در نوجوانان رشد ميكند. رشد مهارتهاي هيجاني يا همان «EQ» و در كنار آن رشد مهارتهاي اجتماعي مانند استقلال، خودابرازي، مهارت حل مسئله و مديريت روابط بين فردي از آن جملهاند. نوجوان به دليل اينكه توانايي حل مسئله در او به حد كافي نرسيده و به اين مهارت هنوز اشراف كافي نداشته وقتي با يك فشار رواني روبهرو ميشود مانند يك بازيگر ناشي عمل كرده و رفتارهاي خصمانه يا شايد غيرمنطقي از خود نشان ميدهد. وقتي والدين نوجوان مدام او را تحت كنترل و نظارت خود قرار ميدهند به طور مثال مرتب به او گوشزد ميكنند كه «فلان لباس را نپوش، با فلان دوستت رفت و آمد نكن، سوار موتور دوستت نشو، تا ساعت ۱۰ شب بيرون نباش. بيشتر به فكر درس و مشقت باش، اينقدر پشت كامپيوترنشين» نوجوان احساس ميكند كه هيچگونه استقلالي از خود ندارد يا منابع قدرت كه والدين او هستند اصلاً قادر به درك او نيستند. ناگهان خشم پنهان، مفرط و جمع شده خود را به يكباره ابراز ميكند. نوجواني كه تصور كند والدين او هنوز مانند دوران كودكي با او رفتار ميكنند يا بدون رضايت او به وسايل خصوصي يا حريم او كه معمولاً اتاقش است سركشي ميكنند به شدت برانگيخته شده و باعث پرخاشگري كلامي در او ميشوند. محرك ديگري كه باعث برانگيختگي و رفتار پرخاشگرانه در نوجوان ميشود تأثيرپذيري او از عوامل محيطي مثلاً هواي سرد يا خيلي گرم، طوفاني بودن هوا و نامساعد بودن شرايط محيطي است. وقتي نوجوان احساس كند كه والدين و اطرافيان و حتي خودش مورد ظلم واقع شدهاند و كسي يا چيزي به حق و حقوق خود و دوستانش تجاوز كرده به شدت برانگيخته شده و عصباني ميشود.
پاسخ خشم در دوران نوجواني
ابراز خشم هنگام نوجواني در مقايسه با دوران كودكي بسيار متفاوت است. يك دختربچه خشم خود را به شكل گريه يا سكوت اختيار كردن نسبت به منابع قدرت نشان ميدهد و يك پسربچه معمولاً به شكل
پا كوبيدن، به هم ريختن وسايل بازي و پرتاب آنها هيجان و احساس خود را نسبت به آنچه او را عصباني ميكند، ابراز ميكند اما با رشد كودك و رسيدن به مرحله نوجواني نحوه ابراز هيجانها نيز تغيير مييابد. نوجوان از طريق الگوبرداريهايي كه نسبت به والدين داشته رفتار خصمانه خود را نيز به همان شكل بروز ميدهد. مثلاً نوجواني كه والدين سختگيري داشته او هم سختگير ميشود. والدي كه همواره از پرخاشگري به عنوان وسيلهاي براي رسيدن به اهداف خود استفاده كرده نبايد انتظار داشته باشد كه نوجوان او رفتاري برخلاف رفتار و عمل او نشان دهد. نوجوان نيز از طريق مشاهده ياد ميگيرد كه هرگاه چيزي يا عاملي مانع از رسيدن به خواستههايش باشد او نيز از پرخاشگري استفاده كند. اگر والدي پرخاشگري خود را به شكل منفعلانه نشان ميدهد، نوجوان نيز اين الگو را اختيار ميكند. به نوعي ميتوان گفت بروز خشم بدين شكل مانند آزمايش و خطايي براي نوجوان محسوب شده كه در پي كسب بهترين روش براي رسيدن به اهداف عمل ميكند. در اينجا نقش والدين در جهت كنترل پرخاشگري حائز اهميت است. در برخي از نوجوانان ديده ميشود كه با علائم حركتي به ابراز خشم خود ميپردازند. مثلاًميبينيم نوجوان كلافه و سرگردان مدام در حال قدم زدن در اطراف خانه يا محيط بيرون از منزل است يا به شكل كلامي و لفظي شروع به فحاشي و دشنام دادن ميكند. تغييرات چهرهاي را نيز به وضوح ميتوان در او ديد.
عوامل موثر در به وجود آمدن هيجانها چيست؟
عوامل مختلفي ميتوانند نشانه رشد هيجاني و عاطفي در نوجوان به شمار آيند كه از جمله ميتوان به تغييرات فيزيولوژيكي و هورموني اشاره كرد. جلال مرادي ميگويد همزمان با رسيدن به سن بلوغ هورمونهاي رشد كه متناسب با حالات مردانگي در نوجوانهاي پسر است، به وجود ميآيد. به طوري كه عضلات سينه سفتتر شده و به سمت جلو سوق داده ميشود. يعني نوجوان از لحاظ فيزيكي آماده ابراز برخي از هيجانها ميشود. تغييرات هورموني چه در نوجوان دختر و چه در نوجوان پسر زمينهاي را فراهم ميآورد كه به گونهاي متفاوت از آنچه در دوران كودكي احساس و رفتار ميكردند، عمل كنند و به صورت متفاوت نسبت به محركهاي محيطي واكنش نشان دهند. رشد هيجان از چگونگي روابط خانوادگي نيز متأثر ميشود. خانوادهاي كه زمينهاي مساعد براي پرورش عزت نفس، مسئوليتپذيري و يادگيري مهارت قاطعيت را فراهم ميآورد به رشد بهنجار هيجان در نوجوان نيز كمك كرده است. خانوادهاي كه مدام رفتار كودك خود را زيرنظر دارند، تصميمهاي مهم زندگياش را خودشان ميگيرند و مانع فراگيري هر نوع مسئوليتي مانند خريد كردن هستند يا از تجربه كردن مشكلات كه حتي ميتواند شامل مسائل اقتصادي نيز باشد دريغ ميورزند و از طرفي در نظر نگرفتن خواستهها و اميال فرزندانشان و مجبور كردن نوجوان به گونهاي كه خودشان فكر و عمل ميكنند بدون در نظر گرفتن عقايد نوجوان همگي ميتواند مانع از رشد عزت نفس و در نهايت باعث بر هم خوردن تعادل عاطفه و هيجانها در كودكان شود. متأسفانه آن چيزي كه در جامعه كنوني ما رواج يافته اين است كه به فرزندان اجازه تجربه كردن و روبهرو شدن با تنشها و مشكلات داده نميشود. نوجوان هنوز مانند كودكي است كه مرتب بايد از او مراقبت شده تا صدمه و آسيبي چه از لحاظ ذهني و فكري و چه از لحاظ جسمي او را تهديد نكند. بايد دانست كه نوجوان ديگر مرحله دوران كودكي را پشت سر گذاشته بايد اين فرصت را در اختيار فرزندان قرار دهيم كه او هم گاهي با مشكلات زندگي دست و پنجه نرم كند. او هم بپذيرد كه زندگي داراي مشكلات مادي و غيرمادي فراواني است، او بايد ياد بگيرد كه چگونه در مقابل ناملايمات زندگي از خود انعطافپذيري نشان دهد. راههاي كسب حل مسئله را فراگيرد و بهترين روش براي حل بحرانهاي زندگي را كسب نمايد. نوجواني كه با هيچگونه ناكامي و شكستي در زندگياش روبهرو نشده و هر آنچه ميخواسته فوراً در اختيارش گذاشته شده چگونه ميتواند فردا از پس بحرانها و مسائل بزرگتر زندگي سربلند بيرون آيد، چگونه ميتواند خودش و هيجان و احساس و عاطفهاش را به تعادل رساند و آنها را در كنترل خويش درآورد. كسي كه نميتواند هيجانهاي خود را تحت سيطره خود درآورد چگونه ميتواند در آينده با همسر خود همدردي كند و موجبات آرامش همسر و فرزندش را ايجاد كند.
استقلال رواني در نوجوانها را جدي بگيريد
اما از آنجايي كه هر مؤلفه رشدي ميتواند آثار و نتايج مثبت و منفي داشته باشد هيجان و عواطف نيز ميتواند پيامدهاي خوب يا منفي را به دنبال داشته باشد. يكي از نتايج مثبت رشد هيجان كسب استقلال رواني در نوجوان است. نوجوان كمكم از بستر خانه و خانواده فاصله گرفته و به سمت گروههاي دوستانه در اجتماع كشيده ميشود. وي كمكم با واقعيتهاي جامعه روبهرو شده و از طرفي در نتيجه اين تعاملات اجتماعي به نقاط قوت و ضعف خود آگاهي پيدا ميكند. او نسبت به حد و حدودها، حقوق خود و ديگران و نحوه تعامل و احترام با مجريان قانون و چگونگي يك رقابت سالم را فراميگيرد. هيجانها باعث افزايش ميل و انگيزه به انجام فعاليتهاي مثبت و شاديبخش مثل مطالعه، تفريح، گردش با دوستان و كسب آگاهي نسبت به خود و جهان و مذهب و دين و نظاير آن ميشود.
اينكه نوجوان در پي كسب استقلال است به خودي خود بد نيست اما كنترل مناسبي كه خانوادهها روي نوجوان اعمال ميكنند و ياد دادن جرئتآموزي و مهارت «نه» گفتن از جمله نكتههايي است كه خانواده بايد به آن توجه نشان دهد. هيجان خشم و ترس در همه جا مضر به شمار نميآيد. نوجوان بايد از عواقب مصرف مواد مخدر و دخانيات بترسد يا از پيشنهاد دوستان و اطرافيانش براي انجام تفريحات ناسالم ناراحت شود. اما از طرفي ميبينيم كه هيجانها آثار منفي را نيز بر ذهن و بدن نوجوان وارد ميآورند. هيجان اگر شديد و تند باشد فعاليت ذهني نوجوان را مختل كرده و قدرت يادگيري و توجه و دقت را در او پايين ميآورد. در نهايت فعاليتهاي مثبت او مثل درس خواندن براي امتحان را مختل ميكند. اضطراب و ترس يا خشم و ناراحتي شديد كه شايد به دليل مشاجرات خانوادگي در محيط خانواده به وجود ميآيد از جمله عواملي هستند كه مانع از رفتار بهينه در نوجوان ميگردد. از طرفي هيجانهاي مزمن و شديد موجب خستگي، سردرد و اختلالهاي گوارشي مانند بياشتهايي و استفراغ و اسهال و كاهش وزن و ضعف عمومي ميشود. هيجانهايي كه به صورت مداوم و مزمن ادامه دارند ميتوانند به شكل عادتهاي هيجاني موجب گرايش نوجوان به سمت اضطراب و بدبيني مفرط گردند.
ماجراي آن دو كودك ژاپني كه بلوتوث شد
همانطور كه از نظر خانوادهها آموزش مسائل بهداشت بدني براي كودكان و نوجوانان حائز اهميت است آموزش بهداشت عاطفي را نيز بايد مورد توجه قرار داد. خانوادهها با فراهم آوردن موقعيتها و چالشهاي مختلف در خانه ميتوانند نحوه بروز هيجان و چگونگي كنترل و انعطافپذيري عواطف را در نوجوانان رشد دهند. چند وقت پيش عكس دو كودك ژاپني در سايتها منتشر شد كه يكي از اين كودكان بدن خود را به شكل پل درميآورد تا خواهر او بتواند از روي او بگذرد. اين موضوع نشان ميدهد كه محيط اجتماعي با فراهم آوردن يك سري چالشها و بحرانها توانسته چگونگي حل مسئله و مشكل را به كودكان آموزش دهد. كودكان ياد گرفتهاند كه در موقعيتهاي مختلف به نحو مؤثر خود و احساسات خود را تحت كنترل در آورند. اين مسئله بسيار مهم است كه نه تنها خانواده بلكه محيط مدرسه و اجتماع و حتي رسانهها به رشد عاطفي و هيجان نوجوانان و كودكان كمك كنند. ترس خوب است اما به جاي خود. اگر نوجوان ما با كوچكترين مشكلي كه روبهرو ميشود دچار ترس، ناراحتي و اضطراب شود هيچگاه به آن منبع كنترل دروني دست نخواهد يافت يا اگر براي رسيدن به خواستههايش با مانعي روبهرو شود و دچار خشم و غضب گردد با مشكلات بزرگتر در آينده نميتواند به نحو احسن و معقولانه روبهرو شود. جلال مرادي معتقد است امروزه جامعه ما با برگزاري بسيج سازندگي توانسته موقعيتهايي را براي جوانان و نوجوانان فراهم كند كه علاوه بر آثار مذهبي و بالا بردن قدرت معنويت در آنها در نحوه رويارويي با مشكلات و سختيها، نحوه رقابت كردن به شيوه صحيح، بالا بردن حس همكاري و نوعدوستي، افزايش عزت نفس و خودكارآمدي و در نهايت كسب استقلال هويت در جوانان بسيار سازنده و كمككننده باشد. از طرفي محيط مدرسه از موقعيتهايي به شمار ميرود كه نوجوان و فرزند ما بيشترين اوقات خود را در آنجا ميگذراند بنابراين نحوه تعامل معلم با دانشآموز بسيار مؤثر خواهد بود. «بايش» در اين زمينه توصيه كرده كه هر معلم بايد همواره درباره هر يك از دانشآموزان خود از پنج چيز آگاهي داشته باشد.
۱- بهداشت و تندرستي
۲- استعداد، تواناييها
۳- آرزوها و هدفها
۴- موانع اختصاصي يا فشار رواني
۵- فرهنگ و اجتماعي كه شامل اوضاع و احوال خانواده دانشآموز است.
معلمي كه اعتماد دانشآموزان را نسبت به خود جلب كرده باشد و نه تنها يك معلم بلكه يك همراه و دوست با دانشآموزانش باشد نسبت به احساسات و عواطف و حالات و انگيزهها و رفتارهاي محصلان آگاهي يافته و در جهت ارتقاي بهداشت عاطفي آنها كمككننده خواهد بود.
نوشته شده در گروه: روانشناسی, مصاحبه ها
ارسال دیدگاه (۱) ↓