مقالات

حلقه ی نفوذ و حلقه ی نگرانی

حلقه نفوذ و حلقه نگرانیمسئولیت یعنی به عهده گرفت کارهایی که توانشان را داریم، نه کارهایی که از عهده ی ما خارج است.

حلقه ی نگرانی حلقه ی بزرگی است که شامل هر چیزی است که در زندگی تان ممکن است در مورد آن نگران باشید، حلقه ی نفوذ حلقه ی کوچکتری است که در درون حلقه ی نگرانی است و شامل اموری می شود که شما می توانید در موردشان واقعاً اقدامی انجام دهید.

شما نمی توانید تصمیمات و شرایطی که دست شما نیست را تغییر دهید اما می توانید، نحوه ی پاسخ خودتان و احساسی که به آن موقعیت دارید را با انجام کارهای تحت کنترلتان تغییر دهید.

تمایلات واکنشی افراد آنها را به سوی تمرکز بر حلقه ی نگرانی سوق می دهد، ولی این فقط موجب نابود شدن حلقه ی درونی می شود و انرژی شما را صرف نگرانی و غصه خوردن می کند.

اما افرادی که می خواهند بر زندگی شان اثر بگذارند، بیشتر بر حلقه ی نفوذ تمرکز می کنند و در نتیجه باعث رشد حلقه ی نفوذشان می شوند حتی ممکن است سرمشق دیگران شوند.

مثال زیر را از زبان یک فرد در نظر بگیرید:

در نوزده سالگی متوجه شدم که جار و جنجال های پدر و مادرم  افزایش یافته است. در بیست و یک سالگی بالاخره آنها از هم جدا شدند. در آن موقع احساس وظیفه ی زیادی می کردم و آرزوی کمک کردن و آشتی دادن آنها را داشتم. پدرم را نصیحت می کردم که با مادرم آشتی کند، اما او به من می گفت که با اینکار شخصیت خود را لگد مال نمی کند. مادرم را به بازگشت دوباره ترغیب می کردم اما او نیز می گفت نمی توانم دوباره به این مرد اعتماد کنم. سرانجام من مدتهای زیادی گریه می کردم، یکی از قابل اعتماد ترین چیزهای زندگیم نابود شده بود. به خودم می گفتم چرا باید این اتفاق برای من بیافتد، چرا نتوانستم کاری کنم؟

دوست خوبی داشتم که به من گفت: تو باید از نگرانی خودت دست بکشی، این مشکل تو نیست، این مشکل والدین توست، آنها هر کدام بیش از قبل به حمایت و محبت تو احتیاج دارند. در آن لحظه فهمیدم من قربانی این شرایط نیستم، شرایط دست من نیست اما می توانم برای خودم کاری بکنم. بنابراین شروع کردم به دوست داشتن و حمایت از پدر و مادرم و از جانبداری اجتناب کردم. اوائل بی طرفی من برایشان سخت بود اما کم کم این موضع خنثی مرا پذیرفتند؛ من برای زندگی آینده ام سعی کردم از این تجربه درس بگیرم. سعی کردم ضعف های والدینم را در نظر بگیرم و سعی کنم که آنها را تکرار نکنم! و اینگونه به  آن کاری که از دستم بر می آید تمرکز کنم.

به تجربه های این مرد فکر کنید. او از طریق یک دوست تشخیص داد که ازدواج والدینش در حلقه ی نگرانی اوست، و نه در حلقه ی نفوذ او. او نمی توانست ازدواج والدینش را سر و سامان دهد چون در اختیار او نبود و تنها موجب نگرانی، غصه و احساسات بد خودش می شد. اما در عوض کارهای دیگری انجام داد و بر مسائلی که می توانست تمرکز کرد.

به زبان خود گوش دهید. اگر به مسائلی فکر می کنید که در حلقه ی نگرانی تان است، زبان شما ملامتگر، شکوه آمیز و واکنشی است مثلاً : همسر من بی ملاحظه است.

اما اگر شما در حلقه ی نفوذ باشید، زبانتان بر مسائلی تأکید دارد که شما بر روی آنها فاعل هستید و در توانتان هستند مثلاً: من می توانم محتاط باشم، می توانم آن نوع تعامل عاشقانه ای را که در ازدواجمان دوست دارم ببینم، الگو قرار داده و خودم شروع به انجام آن کنم.

خودتان را در مقابل مشکلات از زاویه ای در نظر بگیرید که بتوانید کاری انجام دهید، وگرنه غر زدن و ناله و شکایت کردن، چیزی را بهتر نمی کند.

نوشته شده در گروه: روانشناسی

ارسال دیدگاه (۰) ↓

ارسال دیدگاه