آسیب شناسی روانی
آسیب شناسی روانی
فاطمه اسماعیل بیگی
روانکاو مرکز روانشناسی و مشاوره راز
فروید معتقد بود که اختلالات روانی آسیب شناسی روانی به دو طریق ممکن است به وجود آیند: الف- زمانی که مکانیزم های دفاعی با شکست مواجه شوند و خود به وسیله اضطراب آسیب ببیند و قادر به هیچ گونه فعالیتی نباشد. ب- زمانی که اضطراب بیش از اندازه و بسیار ناراحت کننده است به طوری که یک یا بیشتر از یک مکانیزم دفاعی در حالت بسیار افراطی مورد استفاده قرار می گیرد.
الف- زمانی که مکانیزم های دفاعی با شکست مواجه شوند
زمانی که مکانیزم های دفاعی نمی توانند از خود در مقابل اضطرابی که علامت مشخصه آن، از هم پاشیده شدن تعادل بین تقاضاهای نهاد و فراخود است، واقعیت موجود با شکست مواجه می شود و خود به وسیله اضطراب آسیب می بیند تا جایی که نمی تواند به طورمناسب با تقاضاهای زندگی روزمره انطباق حاصل کند. در این حالت ممکن است خود را به شکل ترسهای مفرط و از پای درآورنده که فوبیا نامیده می شوند، نشان بدهد. در حالت بسیار مفرط، زمانی که خود کنترل خود را بر روی تحریکات نهاد از دست داده و خاطرات خود را سرکوب می کند، تا جایی که رفتارهای ابتدایی، اوهام و خیالات در فرد که نشانه های روان پریشی (پسیکوز)(۹۲) است، به وجود آید.
همان گونه که خود می تواند به وسیله تحریکات نهاد، مورد لطمه و آسیب قرار گیرد، همچنین می تواند قربانی یک فراخود بسیار قاطع و سرسخت هم واقع شود. در نتیجه، خود گناه و تقصیر غیر منطقی و غیرمعقولی را که بایستی به طور مداوم در صدد تخفیف و از بین بردن آن باشد، تجربه می کند. همین طور دستیابی بدین منظور، ممکن است باعث شود که خود فرد به طور ناهشیار در پی
اعمال تنبیهی به شکل تصادمات مکرر یا چیزی که به خودآزاری مشهور است، باشد. کسانی این گونه رفتار می کنند که اغلب احساس فقدان ارزش نسبت به خود پیدا کرده و حالت غمگینی دارند که علامت مشخصه این حالت، افسردگی است و ممکن است به خودکشی، یعنی، تنبیه نهایی و ابدی منتهی شود.
ب- زمانی که مکانیزم های دفاعی به طور پیوسته و مداوم به کار گرفته می شوند
در سناریو دوم، در شق دوم که یک یا بیشتر از یکی از مکانیزم های دفاعی در حالت بسیار افراطی به منظور تخفیف و کاهش اضطراب به کار گرفته می شود، ممکن است به اختلالات مختلفی منجر شود که بستگی به نوع مکانیزم دفاعی به کار گرفته شده دارد. به عنوان مثال، چنان که مکانیزم دفاعی فرافکن به کارگفته شده باشد، فرد ممکن به نظر دیگران به صورت یک دشمن جلوه کند. در نتیجه از خود بیش از اندازه مراقبت و مواظبت می کند تا مبادا آنها او را مورد آزار و اذیت قرار دهند. این رفتار پارانوئیدی نوعی از اشکال اسکیزوفرنی است. وقتی مکانیزم دفاعی انکار به طور افراطی به کار گرفته شود، فرد ممکن است یک ناراحتی و بیماری جسمی را که هیچ گونه دلیل و علت پزشکی و جسمانی نداشته باشد، در خود به وجود آورد. فروید این مورد را هیستری تبدیلی نامید. در این زمینه می توان نابینایی هیستریک را مثال زد که فرد را به طور دائم از موقعیت های تهدید آمیز حفظ می کند و موقعیتی فراهم می آورد که موجودیت فرد مورد انکار قرار می گیرد
اساس روش روانکاوی
روانکاوی به عنوان درمان اختلالات روانی اساس فرضیاتی است که آنها ریشه در تعارض های ناهشیار بین نهاد، خود و فراخود دارند. تکنیک روانکاوی به وسیله فروید مطرح شد و توسط روانکاوان دیگر که هنوز هم به صورت یک روش سنتی در درمان به کار برده می شود، مورد استفاده قرار گرفت. روانکاوی، روشی است که با صرف وقت بسیار کوشش می کند، تعارضها و ناراحتی ها را از سطح ناهشیار به سطح هشیار بیاورد، تا خود بتواند به کمک روانکاو آن تعارض ها را حل کند.
مشخصه های اصلی
مشخصه های اصلی روانکاوی چه به عنوان روش درمانی و چه به عنوان ابزار تحقیق، عبارتند از: تداعی آزاد، تعبیر و تفسیر، مقاومت، و بینش این مشخصه ها همراه با کسی که روی تخت روانکاوی به مدت طولانی و هفته ای چهار یا پنج جلسه می خوابد، از خصوصیات و ویژگی های روانکاوی به حساب می آید. شکل های دیگری از روان درمانی وجود دارند که در آنها اصول فرویدی مورد استفاده قرار می گیرند که بعضی از این مشخصه ها را دارا هستند. اما اصطلاح روانکاوی باید در مورد روشهای درمانی که دارای ویژگی های سنتی روانکاوی هستند، به کار برده شود.
تداعی آزاد
در شروع برنامه روانکاوی به بیمار دستور داده می شود که هر چه به ذهنش خطور می کند، بیان کند. حتی اگر این تداعیها قابل فهم و مهم نباشد و/ یا حتی بی ادبانه و ناشایست باشد. این چنین تداعی آزاد با توجه به سیستم تعلیم و تربیت ما بسیار مشکل است. برای این که ما از دوران کودکی یاد گرفته ایم که هر چه بگوییم سانسور کنیم، یعنی، چیزهایی بگوییم که منطقی، درست و شایسته و مؤدبانه باشد. از بین بردن این مساله کار مشکلی است و به همین خاطر بیمار را روی تخت راحتی می خوابانند و روانکاو بالای سر بیمار و خارج از دید وی قرار می گیرد.
تعبیر و تفسیر
به وسیله گوش کردن به تداعی آزاد بیمار، روانکاو در می یابد که ناهشیار می تواند در لباس مبدل به صورت سمبلیک ظاهر شود. گاهی اتفاق می افتد که این تداعیها خاموش شوند در نتیجه روانکاو به طور اتفاقی در تداعی دخالت و تفسیر می کند. این تعبیر و تفسیر و/ یا دخالت در تداعی آزاد بدین صورت انجام می گیرد که روانکاو آن چیزی را که بیمار به سطح هشیار آورده، معنی و تفسیر می کند. با توجه به این که رؤیاها معمولاً بیش از افکار زمان بیداری قسمت ناهشیار را می پوشانند، نقش مهمی در روانکاوی و همین طور در تداعی آزاد، بازی می کنند و در نتیجه بسیار مهم و مفید هستند.
انتقال
در یک دوره طولانی روان درمانی، بیمار احساس های خود را نسبت به روانکاو رشد می دهد و این امر ممکن است مثبت یا منفی باشد. وقتی این احساسها ناشایست یا نامناسب و/ یا حتی بیش از اندازه باشند، نشانگر انتقال است. این نوع انتقال شکلی از جابه جایی احساس های بیمار نسبت به والدین، همسر یا هر دو، در دوران زندگیش است. شبیه تمام چیزهایی که بیمار برای درمان حاضر می کند، روانکاو از آنها هم به صورت انتقال در تعبیر و تفسیر مورد استفاده قرار می دهد.
مقاومت
گاهی اتفاق می افتد که خود از فراخوانی و یادآوری خاطرات و تکانه ها از سطح ناهشیار به علت این که آنها را تهدیدی برای خود می داند، جلوگیری می کند. بنابراین، زمانی که روانکاو سعی می کند، مطالب را از سطح ناهشیار به سطح هشیار و آگاه فراخواند، بیمار اغلب از خود مقاومت نشان می دهد.
این امر به صورت شکل خاصی از پریشانی رؤیاها که طی جلسات درمان از طرف بیمار ظاهر می شوند و همین امر مساله تعبیر و تفسیر را با اشکال مواجه می سازد. مقاومت حتی گاهی به وسیله انتقال منفی بسیار قوی که به صورت تنفر از روانکاو و سرگرم کردن او با حملات کلامی ظاهر می شود، اتفاق می افتد. اگر می خواهیم در درمان موفقیتی حاصل بشود، باید به وسیله تعبیر و تفسیرهای مختلف مقاومت بیمار را از بین ببریم.
بینش
بعد از انجام کارهای زیادی، سرانجام روانکاو به مرحله ای می رسد که احساس می کند بیمار می تواند توضیح ها و تعبیر و تفسیرهای روانکاو را بیشتر و بیشتر بپذیرد. چنین احساسی بینش نامیده می شود. این حالت اغلب نه فقط به صورت یک احساس عقلانی، بلکه به صورت یک احساس هیجانی نیز مطرح می شود. زمانی چنین اتفاقی رخ می دهد که بیماری رو به بهبودی می رود. نهایتاً بیمار تقویت شده و خود قادر می شود که با تعارضهای کهنه مواجه شده و به پختگی برسد و آنها را مغلوب کند، بدون این که با مکانیزم های ناسازگارانه دفاعی آنها را حل نماید. کاربرد بینش و سودمندی آن در درمان و موارد استفاده روزمره آن سبب شده که روانکاوی را به عنوان یک روش درمانی درآورد.
نوشته شده در گروه: روانشناسی, روانکاوی
ارسال دیدگاه (۰) ↓